آش دندون پزون
سلام عشق مامان,خوبی دردونه من...
قربون اون دو تا دندون سفید قشنگت شم الهی, بالاخره عزیزم بعد از گذشت یک ماه مامان شهناز آش دندونی آقا آروینم و پخت,,میدونی حالا چرا یک ماه طول کشید!? داستان داره,, آجی حانیه و اجی حلما دست بر غذا ابله مرغان در آوردن ,وااااااای واااااای وااااااااای, ما ام دیگه نمی تونستیم بریم خونه مامانی و چون که به اجی حانیه و حلی قول داده بودیم که کیک بخریم و جشن دندونی بگیریم,باید سر قولمون میموندیم تا اونا ام خوب بشن .. اواسط اسفند ماه بود روز جمعه ظهر رفتیم خونه مامان شهناز و دیدیم قابلمه بزرگ آش برپا شده ,به به عجب آشی ام شده بود,فوق العاده خوشمزه بود,دیگه یه سری رو بردیم برای فامیلا و یه سری ام دادیم به همسایه ها.. شب ام بابا امیری رفت کیک خرید و به قولی که داده بود به اجی ها عمل کرد..
اینم از آش دندونیه گل پسری😘😘😘
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی