برای تو که ثمره ی یه عشششششق بینظیری

اولین باری که رفتیم سونوگرافی

سلام عشق کوچولوی من، امیدوارم خوب باشی مامانی امروز که نهم آذر ماهه با بابا امیر جون برای اولین بار رفتیم سونو گرافی،مطب خیلی شلوغ بود وما خیلی منتظر موندیم ولی به عشق دیدن تو همه این انتظارها شیرین بود. وقتی رفتم خوابیدم رو تخت دکتر بهم گفت شما یه ساک بارداری دارید که یک جنین زنده معادل سن ۶ هفته و ۴ روز و دارای ضربان قلب نرمال و طبیعی است،  اون لحظه فقط داشت تو دلم قند آب میشد از خوشحالی، وقتی اومدم بیرون به بابا امیر گفتم که صحیح وسلامتی اونم مثل من خیلی خوشحال شد و بعد کلی قربون صدقه جفتمون رفت. ...
17 بهمن 1396

اولین روزی که از وجود نازت با خبر شدیم

بنام خدای مهربون،خدای عشق و افرینش_ آمدی نور کوچکم،بعد از این همه انتظار و دل نگرانی امدی، آمدی فرشته کوچک من، اومدی وهمه جارو با خودت پر از نور و روشنی کردی.. قصه کوچولوی ناز من از اینجا شروع شد.،، صبح روز جمعه ۱۹ ابان ، وقتی از خواب بیدار شدم به خودم گفتم یه دونه تست بی بی چک بگیرم، به سرویس رفتم گر چه بین دو دلی بودم اما به محض اینکه اون خطهای قرمز سریع پررنگ شدن مژده اومدنت رو به مامان دادن، عشق مامان اگه بدونی تو اون لحظه چه حالی داشتم، هم خنده وهم گریه که هر دوش از رو شوق بود، از خوشحالی تو پوست خودم نمی گنجیدم ،نمیدونستم چیکار کنم مثل دیونه ها گیج شده بودم، بدنم تحمل این همه هیجان و نداشت.بابا امیر اون لحظه تو اتاق خواب بود منم ب...
17 بهمن 1396

آغاز شدن فصل مادرانگی من در زندگی

  سلام نبض وجودم، زمانی که داشتم این پست و مینوشتم از تمام وجودم از خدای بزرگ و مهربون تشکر میکردم بخاطر هدیه قشنگی که به من و بابایی داده، واقعا نمیدونیم با چه زبان و چه کلامی از خدای بزرگ و مهربون  سپاسگذاری کنیم. عزیز مادر انگار این فصل جدید و خواستنی با آرامش و خیال راحت میانه ای ندارد، فصلی که پر از دلشوره و استرس است، هر لحظه که یادت میکنم، یاد سلامتیت، آینده ات، زندگی و خواسته هایت استرس وجودم را میگیرد ولی لذت بی نهایت مادر شدنم میگیرد جای این همه استرس ها را.. این روزا مامانی خیلی حال خوبی نداره ،چون حالت تهوع شدید داره وهمش بی حاله، طفلی بابا امیر مهربون که  زحمت همه کارای خونه افتاده گردنش،  جا داره...
14 بهمن 1396

درست کردن وبلاگت

سلام مامان جون ،فدات شم الهی عشق زندگیم  امشب که این وبلاگ به کمک بابا امیر ساختیم کلی ذوق دارم برات، میدونم اگه بزرگ شی این دلنوشته های منو بابایی و بخوانی توام مثل ما خوشحال میشی. امشب مورخ ۱۰/۱۱/۹۶ وشما نی نی قشنگ من تو هفته شانزدهم هستی .. من و بابا امیر عاشقتیم عزیزم             ...
10 بهمن 1396