یک ماهگی آروین کوچولو
سلام پسر قشنگم ,مامان و ببخش عزیزم بخاطر این همه تاخیر, چون حسابی وقت مامان و پر کردی,دیگه وقت سر خاروندنم ندارم.. ولی خیلی فراموش نکردم یه ماهگیتو, هم خوب شیر میخوردی و هم راحت شبا میخوای بدی ولی روزا گاهی وقتا دل درد داشتی و گریه میکردی ,یادمه ده روزه بود چشمات قی کرده بود و تو نمیتونستی چشم تو باز کنی و گریه میکردی و منم با تو گریه میکردم.الهی دورت بگردم که جونم به تو بنده,, چهل روزت که شد با بابا امیر رفتیم واسه گل پسرم یه کیک کوچیک خریدیم و سه تایی جشن چله گرفتیم واسه جیگر مامان. مامان شهناز صبح روز چهل روزت اومد خونمون و مراسم حموم چله پسرم و انجام داد دسته گلش درد نکنه.. مامانی یه هفته بعد از چهل روزت ...
نویسنده :
مامان سمانه
18:29