درد های ریز و کوچولو
سلام عشق قشنگم, امیدوارم حالت خوب باشه زندگیم. 😘
دیروز مامان و حسابی ترسوندی شیطونکم, مامان از صب که بیدار شد زیر دلش درد میکرد , اولش احساس کردم شاید باد کولر زده و ماهی کوچولوم سردش شده که اینجوری تو دلم سفت شده بعد دیدم نه دردش فرق میکنه, هی میگیره هی ول میکنه. تا اینکه بابا امیر و از خواب بیدار کردم و بابایی ام سریع گفت آماده شو بریم بیمارستان, رفتیم پیش دکتر اورژانس و چون روز شهادت امام علی بود و تعطیلی بود دکتر متخصص زنان نبود من و فرستادن پیش پزشک ماما که اونم قربونش برم حسابی ترسوندمون, گفت خانم زایمان زود رس دارید و این شروع دردای زایمانیه, شکمتون خیلی منقبض شده , و خواستن معاینه ام کنن که من نذاشتم گفتم نه الان وقتش نیست خیلی زوده.. دیگه به زور گذاشتن بیاییم بیرون از مون امضا گرفتن و گفتن باید برید بیمارستانهایی که Nicu دارن,, من و بابا ام خیلی ترسیده بودیم, به بابایی گفتم بریم خونه من یه دوش بگیرم بعد آماده شیم بریم بیمارستان صارم اخه پسرم اونجا پرونده داشتیم و تحت نظر بودیم.. خلاصه که من رفتم دوش گرفتم و بعد از کلی سرچ کردن و اطلاعات کسب کردن بهمون گفتن صبر کنید تا شب اگه درد بیشتر و سریع تر شد اون وقت برید بیمارستان .. که خدارو شکر دردم افتاد و بهتر شدم..
اخرشم نفهمیدیم واسه چی بود مامانی, یکی گفت دردای ماهه, یکی گفت از سرما بوده, یکی گفت شاید از شب بوده که زیاد نشستی, اخه شب قبلش شب احیا بود و من زمان طولانی و نشستم و با تلوزیون دعای جوشن کبیر و خواندم. در کل که بخیر گذشت الحمدالله..
قربون پسر گلم برم , به قول بابا امیر اقاااااست پسرم ,, بابایی اینقدر تعریفتو میکنه عشقم, میگه پسر من با همه فرق میکنه من میدونم آقاااا و متینه , فدات شم الهی زندگیم, انشالله که اقا و اروم باشی تا از خجالت بابا امیری در بیای عزیز دلم..
پسر قشنگم یه وقت عجله نکنی واسه اومدنت زندگیما,, از خدا میخوام سالم و صالح و به موقع بدنیا بیای انشالله قربونت برم 😘😘😘😘😍😍😍😙😙😙